همسفر رفتی و غم باز به تبریز آمد 

رفتنت سخت شد و حضرت ِپاییز آمد

 

با وداعت همه‌ی شهر دچار غم شد

برگ در چشم درختانِ غم انگیز آمد

 

آسمان تابش گرمای خودش را برد و 

سوزِ سرمایِ زمستانیِ تبریز آمد

 

نام زیبای تو را بر لب خود می‌دیدم 

رفتی و دور شدی دوره‌ی پرهیز آمد 

 

دوره‌ی وصل به سر آمد و بعد از رفتن 

هجر با چهره‌یِ یک وحشی خون‌ریز آمد

 

علی بهاری (صالح)

تقدیم که سفر کرده‌ترین شاعر _ابوالفضل حمامی_